برگزاری کرسی ترویجی

برگزاری کرسی ترویجی

سه شنبه, ۲ آبان, ۱۳۹۶

نشست کرسی ترویجی با موضوع «الهام بخشی
قرآن برای تاریخ نگاری»، به همت گروه تاریخ و تمدن اسلامی و انجمن علمی دانشجویی
تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه معارف اسلامی و با مشارکت چند مرکز آموزشی و پژوهشی در
روز چهار شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۶ در دانشگاه معارف اسلامی برگزار گردید. در این جلسه جناب
حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر محسن الویری، دانشیار دانشگاه باقر العلوم (علیه
السلام) به عنوان ارائه کننده، جناب آقای دکتر کافی، استادیار پژوهشگاه حوزه و
دانشگاه به عنوان ناقد و دکتر میر محمدی استادیار دانشگاه معارف اسلامی به عنوان
دبیر علمی حضور داشتند.
در ابتدا حجت الاسلام و المسلمین الویری تاریخ نگاری را مشخصا در برابر تاریخ نگری
دانست و گفت: شاید ابهامی وجود نداشته باشد که دلالت های تاریخ نگری نابی در قران
وجود دارد؛ مثلا قران تاریخ را قانون مند می شمارد و می توان از تاریخ درس هایی را
گرفت. اما سوال اساسی این است که آیا می توان از قران گونه خاصی نگاشت تاریخی را
برداشت کرد؟ آیا می توان برای شیوه تحلیل و بیان و ارائه تاریخ درس هایی از قران
داشت؟

وی ضمن پاسخ مثبت به پرسش اساسی فوق گفت: قران برای تاریخ نگری حاوی آموزه هایی
فراوانی است، همچنین ما مدعی هستیم که دلالت ها و آموزه هایی برای تاریخ نگاری نیز
در قران وجود دارد که باید به سراغ کشف آنها برویم. البته پیش فرض ما این است که
قران کتاب تاریخ یا فلسفه تاریخ نیست بلکه قران کتاب هدایت است و در هر موضوعی با
رویکرد هدایتی که دارد به آن موضوع اشاره می کند و آن اشارات می تواند سرنخ های
مهمی برای ما باشد. پس به همان ترتیب که قران درباره تحول تاریخ و قانون تاریخی حرف
هایی دارد و از آنها بحث هایی را برای فلسفه نظری تاریخ برداشت می کنیم، دقیقا به
همان ترتیب نکاتی در قران است که تبار دانشی این برداشت ما در زمره فلسفه انتقادی
تاریخ است و با همان استدلالی که تاریخ نگری قران را می توان پذیرفت، تاریخ نگاری
را هم می پذیریم.
دکتر الویری در شیوه بیان تاریخ در قران گفت: روش بیان تاریخ در قران غیر زمان مند
و غیر کرنولوژیک است. مثلا داستان حضرت موسی کاملا در سوره های مختلف و از زاویه
های مختلف پراکنده شده است که برای استخراج تقدم و تاخر زمانی آنها باید کار تحقیقی
صورت بگیرد، یعنی تبدیل داستان حضرت موسی به یک روایت تاریخی جای کار دارد. اساسا
روایت تاریخ انبیا در قران روایتی مبتنی بر توالی زمانی نیست. البته همین شیوه بیان
قران دلالت ها و اقتضائات و روش شناسی و معرفت شناسی خاص خودش را دارد و ما
می-توانیم از این شیوه بیان، یک روش ویژه روایت برداشت کنیم.
دانشیار دانشگاه باقر العلوم(علیه السلام) در توضیح گام نخست نظریه خود گفت: ما در
ابتدا واژه های قرانی که دارای دلالت تاریخ نگارانه است را مورد بررسی قرار می دهیم
تا بتوانیم با گونه خاصی از تاریخ نگاری که مورد نظر قران است آشنا شویم. البته بحث
واژه ها یکی از گام های این مسیر است، بخش دیگر این مسیر روایت غیر زمان مند قرآن
از تاریخ است، یا اینکه قرآن به کدام رویدادها اشاره می کند، ابعادی از یک رویداد
تاریخی است که قرآن به آن اشاره می کند.
وی در تبیین گام نخست نظریه خود گفت: به نظر ما ۲۸ واژه در قرآن وجود دارد که دارای
دلالت های تاریخ-نگارانه است. مثلا واژه هایی؛ آیه، آیات، اثر، سطر، اساطیر مسطور و
… که بررسی این واژه ها ما را به سمت نظریه قران در مورد تاریخ نگاری سوق می دهد.
معنای آیه، بنا بر آنچه در کتاب التحقیق اثر علامه مصطفوی آمده، مقصد مطلوب یا
ابزار رسیدن به مقصد مطلوب است با در نظر گرفتن این معنا از آیه، در ۲۰ آیه واژه “آیه”
دارای دلالت تاریخی است. مثلا در آیه۹۲ سوره یونس قرآن می فرماید: فَالْيَوْمَ
نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً… “آیه” در اینجا برچسبی
است که قرآن به یک رویداد تاریخی می زند. یا در سوره یوسف آیه ۷ می فرماید: لَقَدْ
كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِلسَّائِلِينَ که در این دو رویداد تاریخی
واژه”آیه” نیز دلالت تاریخی دارد.
حجت الاسلام و المسلمین الویری در ادامه بحث متذکر شد که؛ در بررسی های تکمیلی از
تعداد و تاکیدات و جایگاه در سوره و جمع و مفرد و مضاف و غیر مضاف و… واژه “آیه”
برداشت هایی شده که به علاوه پیش فرض حکیم بودن قرآن اگر مورد بررسی قرار 
دهیم به رهیافت های گرانسنگی برای تاریخ نگاری قرآن می-رسیم.

مثلا گونه شناسی کسانیکه رویداد تاریخی از نظر قرآن برای آنان “آیه” شمرده شده است،
یعنی همه رویدادها برای همه افراد همواره آیه شمرده نشده است، و هر رویداد تاریخی
الزاما برای هر مخاطبی پیام مشترک ندارد، در آیه ۹۲ سوره یونس می فرماید: لِمَنْ
خَلْفَكَ آيَةً ، یا داریم؛ آیات لاولی النُهی، آیات للسائلین و…
در بخش بعدی دکتر کافی به نقد نظریه الهام بخشی قران برای تاریخ نگاری پرداخت و در
ابتدا متذکر شد؛ در واقع بحث بنده نقد به معنای عام یعنی تکمیل مباحث دکتر الویری
می باشد و نقد به معنای خاص، یک اشکال بیشتر ندارم و بحث من حول همین اشکال دور می
زند. عنوان را “الهام بخشی قران برای تاریخ نگاری” فرمودند اما در طرح پرسش هایشان
به بحث فلسفه نقدی و اینکه در مورد فلسفه علم تاریخ و فلسفه نقدی تاریخ در قران چه
مطالبی هست پرداختند، البته کنار این فلسفه درجه دو و فلسفه نقدی، تاریخ نگاری را
هم تکرار می کردند، اشکال من به ایشان این است که اینجا بین تاریخ نگاری که دانش
درجه اول هست و فلسفه نقدی تاریخ که دانش درجه دوم هست خلط شده است. در بحث تاریخ
نگاری من با جناب آقای دکتر الویری هم کلام هستم و البته بحث را یک مقدار تکمیل می
کنم. در مورد بحث فلسفه درجه دومی و فلسفه نقدی تاریخ و فلسفه علم تاریخ مدعی هستم
در قران به لحاظ محتوایی هیچ مطلبی وجود ندارد، البته به لحاظ شکلی شاید بتوانیم
مباحثی را استفاده کنیم.
دکتر کافی در ادامه چند نوع الهام بخشی برای تاریخ از قرآن را قابل استفاده دانست؛
اول بحث علم تاریخ است. علم، نه به معنای معرفت یا دانش تاریخی بلکه به معنای
دیسیپلین تاریخی است. که مسئله اختلافی است و فرض من بر این است که دیسیپلین تاریخی
وجود دارد و ما می توانیم از قران برای دیسیپلین تاریخی استفاده کنیم و این بحث
مفصلی است که چگونه می شود از قران برای علوم انسانی استفاده کرد و چگونه می شود یک
دیسیپلین در باب انسان یا اجتماع که تاریخ جزئی از آنهاست از قرآن استخراج کرد. دوم
الهام بخشی قران می تواند در مباحث تئوریک نظری یا فلسفه نظری تاریخ باشد و ما می
توانیم از قران یک جهان بینی تاریخی استخراج کنیم و محتوای قران ناظر بر این جهان
بینی تاریخی هست و تمام مباحث قابل استنباط محتوایی از قران هستند.
سوم بحث تاریخ نگاری است که با دیسیپلین فرق می کند و به تعبیری یک بحث واقع نگاری
است و ما در قران آیاتی داریم که واقع نگاری می کنند، این را هم می شود از قران
استفاده کرد. هم به لحاظ محتوایی و هم به لحاظ شکلی، ما آیاتی در قران داریم که می
گوید تاریخ نگاری شما این گونه باشد؛ مثلا روش می دهد می-گوید اگر فاسقی خبر آورد
حتما تبین کن، این آیه یک روش جمع آوری داده تاریخی می دهد. در مورد تاریخ نگاری،
قرآن بحث شکلی هم دارد، مثلا اینکه ما ببینیم ویژگی هایی که در نقل تاریخی قرآن
وجود دارد چیست؟ ما در این بحث به محتوا کاری نداریم بلکه بحث شکلی داریم. پس تاریخ
نگاری در قرآن را قبول داریم اما این تاریخ نگاری را نباید با فلسفه نقدی تاریخ در
قرآن که یک معرفت درجه دوم است خلط کنیم. فلسفه نقدی معرفت درجه دوم هست یعنی علم
تاریخ را به عنوان موضوع علم دیگر قرار می دهد.

دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: بنده بعد از سالها کار روی این
موضوع مدعی هستم قرآن در مورد فلسفه نقدی تاریخ هیچ مطلبی ندارد و مثالهای دکتر
الویری کنش ها را موضوع قرار می دهد که معرفت درجه اول هستند نه فلسفه نقدی تاریخ
که دانش درجه دوم هست. اما می توانیم به لحاظ شکلی در مورد فلسفه نقدی تاریخ از
آیات قرآن استفاده هایی بکنیم که این می شود تفسیر، نه اینکه بگوییم محتوای قرآن
اینگونه است و این نشانه شناسی آیات قرآن می شود. پس باید تفاوت قائل بشویم بین
ویژگی های که در مورد تاریخ نگاری از قرآن(چه به لحاظ شکل و چه به لحاظ محتوا)
استفاده می کنیم و اینکه آیا این موضوعات جزء معرفت درجه دوم یا فلسفه نقدی تاریخ
هستند یا نیستند باید دقت کرد. دکتر کافی در انتها خاطر نشان کرد که باید بتوانیم
از محتواهای تاریخی مدل در بیاوریم تا بتوانیم دیسیپلین تاریخ ایجاد کنیم، اما با
کارهای فعلی دیسیپلین تاریخ و رشته تاریخ نمی توانیم بسازیم.